عرفان و شعر



-ویکتور هوگو می گوید : 

. زنده کسانی هستند که پیکار می کنند 

. آن ها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است 

آن ها که از شیب تند سرنوشت بلند بالا می روند 

آن ها که اندیشناک بسوی هدفی عالی می روند و روزان و شبان در خیال خویش ؛ یا وظیفه ای مقدس دارند و یا عشقی بزرگ 

- تسرنی می گوید : 

بتهون آهنگ های خود را همیشه با آلگروی سریع شروع می کرد . چنانکه گوئی می خواهد خود را از افکار ناراحت کننده ای خلاصی بخشد . آنگاه یک مکث شدید ؛ حالت انتظار و در پی آن یک ملودی حزن انگیز " گام " غلطان سوالها و نیمه جوابها ؛ فانتزی هائی بصورت سونات و واریاسیون ها آغاز می شود . جهان در اطراف او معدوم می گشت .

سمفونی زندگانی ناپلئون هم مانند آهنگ های بتهون شروع و پایان می یابد . بدین معنی که اول به موفقیت های سریع و پی در پی نائل می شود ، سپس در مسکو یک " حالت انتظار " به او دست می دهد و آنگاه در " نبرد ملل " سوالها و نیمه جوابها " آزارش می دهند .زیرا متحیر است در مقابل اینهمه دشمن چگونه صف آرائی کند . این حالت مدت ها طول می کشد تا اینکه بتدریج جهان در اطراف او معدوم می گردد . 

بتهون می گوید : 

زمان کوتاه تر از آن است که شخص نوت ها و نامه ها را خوانا بنویسد .

ناپلئون می گوید :

غیر ممکن فقط در قاموس ابلهان پیدا می شود .

. مردانی که د رمیانشان بسر می برم ، آنقدر با من اختلاف دارند که آفتاب با مهتاب اختلاف دارد . 

. آنچه طبیعی است همیشگی است و آنچه قرار دادی است ، موقتی است . 

. نقشه کشیدن منهم جزو تقدیر من است . 

. حقیقت این است که من هرگز برای خود فرمانروا نبوده ام .ممکن است نقشه های بسیاری کشیده باشم ولی هر گز از عهده اجرای هیچیک از آن ها بر نیامده ام . من زمام حکومت را در دستم گرفتم ولی زور امواج حادثات خیلی زیادتر از قوه مقاومت من بود  . من هر گز به معنی واقعی ارباب خود نبوده ام و حادثات بر من آقائی می کرده اند . 

. من هر گز بر اتفاقات حکومت نمی کرده ام .من آنقدر احمق نبوده ام که حوادث را با سیستم خود همنوا گردانم . بجای این عمل ، من سیستم خود را با حوادث غیر مترقبه ای که پی در پی می آمدند ، هماهنگ می کردم . 

- ناپلئون بناپارت بقول کریستوفر هروار ، موقعیت را آن چنان که بود قبول می کرد . و سپس از آن به نفع خود بهره برداری می نمود .او هیچگاه روی بخت و اقبال حساب نمی کرد بلکه با محاسبه دقیق میزان خطرات و اتخاذ تصمیم سریع می کوشید بخت و اقبال را تحت قدرت خود در آورد و بگفته خود ناپلئون ، هدف های وی غالبا روشن نبود .همین تاریکی هدف او بود که او را بصورت " مرد تقدیر " در آورده بود .

ناپلئون بقدری سریع می نوشت که اغلب در اثر تند نوشتن ، سر قلمش می شکست .

. صبح زود مغز انسان بهتر از هر موقع دیگر کار می کند .

. همه چیز ماده است . بشر جانوری است که کاملتر است و بهتر استدلال می کند . روح جاودان نیست ، اگر بود ، قبل از تولد وجود می داشت .

ناپلئون گاهی جبری می شد و می گفت : 

وابسته به حوادثیم .اراده ای ندارم . هر چه انسان بزرگتر باشد یعنی قدرت او بیشتر باشد ، اراده آزاد کمتری خواهد داشت . 

. همیشه توانسته ام که اراده خود را بر سرنوشت تحمیل کنم .مادام که ستاره ام بلند می درخشد هیچکس قادر نخواهد شد مرا به زمین بزند  .

.چه ماشین عجیبی است این لباس خاکی 

.کسی که می ترسد مغلوب گردد حتما شکست خواهد خورد .

.مادر ، با دستی گهواره و با دستی دیگر دنیا را تکان می دهد . 

.ابلهان همیشه از گذشته سخن می گویند . عقلا در فکر حال هستند و دیوانگان از آینده حرف می زنند. 

. بهترین ت ،راستی است . 

. شکم های گرسنه ، نه ترس را می شناسند و نه فرمان برداری را . 

. من تصور نمی کنم که مرگ دارای اهمیتی باشد . آنچه سرنوشت ما را تعیین می کند ، تولد است . همه چیز بستگی دارد به اینکه به موقع بدنیا بیائیم . 

. من در جهان یک دوست داشته ام ، آنهم خودم بودم .

. به نظر ما خیر خواهی دیگران حماقت جلوه می کند و حماقت های ما خیرخواهی . نیکی دیگران ضعف و ضعف ما همیشه نیکی است . 

. وقتی که تنها راه می رویم سریعتر راه می رویم  . 

. مرد بزرگ همیشه بر واقعیات و حوادث متکی است .

. هرج و مرج های شدید همواره به استقرار حکومت دیکتاتوری منجر می گردد. 

. نباید پیوسته با یک دشمن جنگید .چه در اینصورت تمام اسرار جنگی شما را یاد خواهد گرفت . 

. گاهی سرنوشت یک ملت بسته به یک روز است .

.آن کسی که از اول می داند به کجا می رود ، خیلی دور نخواهد رفت . 

. نخستین هدف پس از شکست خوردن باید تسلیم شدن باشد ، و نه خشمگین شدن و لعنت فرستادن . 

. همیشه از صلح حرف بزن ولی آماده جنگ باش . 

. هرگز حرف جاسوس را باور نکنید . با استخدام آن ها شما بیشتر زیان می بینید تا منفعت . 

. بزرگترین عمل غیر اخلاقی آن است که انسان انجام شغلی را که در آن وارد نیست بر عهده بگیرد .

. قلب تمدار باید در سرش باشد . 

. برای بالا بردن سطح آسایش مردم باید با عقاید ضعفا و جاهلان مخالفت نکنید .

. وقتی که در سنت هلن در تبعید بود و در اواخر عمر خود می گفت : 

آنچه دارد مرا خفه می کند ضعف نیست ، قوت است . این زندگی است که مرا می کشد. 

. هم ملل و هم افراد ، تنها از تجربه خودشان و در قسمت اعظم اوقات از مصائب خودشان عبرت می گیرند . 

. من همواره مشغول کارم . زیاد فکر می کنم . اگر در هر موقع برای هر کاری و هر واقعه ای آماده به نظر می رسم ، برای این است که در باره مسائل قبلا می اندیشم و کوچکترین کارها را بدون تفکر انجام نمی دهم .

. مردی که واقعا بزرگ است ، حاکم بر واقعیاتی است که خود پدیدش آورده .

. اعراب مردمی بزدل و بی ارزش بیش نیستند . 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


kashanemodern baakhegroup Hadid maryamit پلیس آب می‌آید... علی بابا گروه تحقیقاتی نتورک مارکتینگ بهترین تحقیق های دانشگاهی خورشید بنفش بلاگ و روزمره ها
دزدگ